16
سلام دردونه ی خونه مــــــــــــا ... سلام عشق بابا و جیگر مامان ...
هر روز از تکونات میشه فهمید که خوبی ... چند روز پیش نی نی عمو و زن عمو به دنیا اومد... البته اونا نی نی دومشونه ... و نی نی شون انقد ظریف و کوچولو بود که من همش فکر میکردم نی نی خودمو چه جوری باید جمع و جور کنم اگه به این ظریفی باشه ؟ولی خدا بزرگه و بعدش هم ایشالا مامانی و باباییت کلی کمکمونن
سرویس خوابتو آوردن و کم کم وسایلت داره تکمیل میشه ... همه میگن چقد زود ... ولی من کیف میکنم اتاقتو میبینم ... هر روز ی مدتی رو با وسایلت سرگرمم ... کار دکوراسیون اتاقت هم که پای باباییه .. چنان با لذت عروسکاتو تزیین میکنه که سر عروسیمون و جهاز و تزییناتش از این کارا نکرده
حالا تکمیل که بشه چند تا عکس خوشگل میذارم که یادگاری بمونه ...
این ماه که رفتم دکتر دیدم که وااااااای در عرض یک ماه 3 کیلو اضافه کردم ... خانم دکتر گفت باید کنترل کنم وزنمو ولی خو من چی کا کنم آخه ؟
اینم بگم که حس میکنم شما موز خیلی دوست داری ... بگم چرا ؟ چون که هر شب موز میخوردم و من و باباییت کلی با تکونای تو ذوق میکردیم تا اینکه دکتر گفت موز و 3روز ی بار بخور .. آقا ما دو روز نخوردیم و شما تکونات کمتر شد ... بعد ی شب خوردیم دیدیم بله شما آشتی کردین ... حالا ما موندیم ...بابایی میگه به بچم هر شب موز بده ... خانم دکتر میگه نده ... ما آیا چه باید بکنیم مادری؟
امشب خیلی نوشتم انگار ... بازم واست مینویسم عشقم ...
24هفته و 4 روز