17
سلام عزیز دلم ... عشقم ... امیدم ... همدم این روزهای من ... شیرینی زندگی ام ... هر روز که میگذره حس بغل کردنت تو وجود من بیشتر میشه و وابستگی بابات به تو بیشتر ... این و دیگه تو هر نگاه و رفتارش میشه حس کرد ... البته شما به دنیا میای و اخلاق تو دار بابات دستت میاد ولی این روزا وابستگیش به وجود تو خیلی تابلوست ... اتاقت ی کم دیگه مونده تا تکمیله تکیمل شه و من و بابایی هر روز کیف میکنیم از دیدن وسایلت ... بابایی که غزل خانم غزل خانم از دهنش نمی افته جدیدا... و من گاهی شده که تا مرز حسودی جلو رفتم ... ولی خــــــــــــوب خومان را بسی کنترل کردیم ... عاشق تکون خوردنتاتم ... حتی گاهی دلم درد میگیره ولی عاشقشونم ....
نویسنده :
bano
17:35