نوشته های من برای تو

1

1392/2/5 19:50
نویسنده : bano
178 بازدید
اشتراک گذاری

 امروز خیلی خیلی خوشحالم ....

دیروز فهمیدم که دارم مامان میشــــــــــــــــــــم

انقده حس خوبی دارم که نگـــــــــــــــــــو .... با این که هنوز هیچی حس نمیکنم و حس میکنم جواب آزمایش هم

بهم راستشو نگفته ولی حس خیلی خیلی خوبی دارم...

 

همه اینا رومدیون اون بالایی ام ....بغلخدا جون عاشقتــــــــــــــــــــــم

باید خیلی مواظب باشم .... ی انگیزه واسه نوشتن پیدا کردم ...

ی انگیزه ی کوچیولو و فسقلی که هنوز حس نشده تمام دنیای من و شاد کرده ....

شاید ی روزی این نوشته ها رو بخونه....

شاید هم نه ...نمیدونم !!!!

به "م" هنوز نگفتم ...دیروز تو راه آزمایشگاه بهش زنگ زدم و پرسیدم که بخیه هاشو کشید ؟ دکترچی گفت؟

گفت : دکتر گفته چسبندگی رحمت دوباره برمیگرده احتمالا ... و باید هر چه زودتر بچه دار بشی و ......

اصلا دیگه لبم باز نشد که بگم من باردارم ... دلم میخواست جفتمون این خبر و با هم به هم بدیم ... نخواستم

ناراحتش کنم .... اصلا دلم نمیخواد ذره ای غصه بیاد تو دلش .... ولی آخرش چی؟

من مطمینم که اونم به زودی خبر مامان شدنشو بهم میده ....منم تو چند روز آینده که حال روحیش بهتر شد

بهش میگم که داره خاله میشه

 

خدا جونم به همه کسایی که آرزو مادر شدن و دارن ی نی نی خوشگل و سالم و صالح بده ...همینطور به "م"

عزیز مــــــــــــــــــــــن...."م" من این شکلیه ها

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)