11
سلام دلیل زندگی ام در این روزها ...
خوبی مامانم ؟ منم خوبم ....الان از سونو اومدم ...با بابایی رفتیم سونوگرافی...
بذا از اول برات بگم ... منشی که صدام زد گفت اول مادر بعد از چند دقیقه همراه ... من رفتم تو و خوابیدم
...ی خانم دکتره خوش اخلاق و خوب گفتم خان دکتر بچم سالمه ؟ گفت بذا ببینــــــــَم !!! دوباره
پرسیدم خانم دکتر جنسیتش چیه ؟ گفت صبر نداریــــــــــــــا...گفت اول سالم بودنشو چک
میکنیم بعد جنسیت ...گفتم چشم
ی کم نیگا نیگا کرد و بعد صدا زد که بابایی بیاد تو بابایی که اومد دستگاه رو سمت ما چرخوند و گفت
این سَرش ...این چشم و بینیش ... این دستاش و این پای راست و این پای چپ وَََََََ
جنسیتش هم دختــــــــــــــــــَره بابایی گفت مبارک باشه و رفت بیرون ...به خانم دکتر گفتم
خانم دکتر همه بهم میگفتن پسره من میخوام سیسمونی بگیرم ....مطمین دخمله ؟
گفت ی چک دیگه بکن ولی اینی که من دیدم دختره ... اومدم بیرون که منشی صدام زد ... گفت
خانم دکتر گفته ی کم شیرینی جات بخور و راه برو تا دوباره چک کنم
ما هم راه رفتیم و کاکایو خوردیم تا صدامون زدن....تا خوابیدیم و چک کرد گفت دختره ...پـــــــــــاشو
گفت باباش ناراحت شد ؟ گفتم نه ولی تو این چند ماه انقد گفتن پسره پسره که شوک شده ...گفت مهم اینه سالمه
گفتم مرسی خــــــــــــــانم دکتر و پریدم بیرون
سوار ماشین که شدیم به بابایی گفتم ناراحت شدی دخمله ؟گفت نه اتفاقا دختر شیرین تره و با
نمک تر...پسر باید خیلی خوشگل و تو دل برو باشه که باحال باشه .... نمیدونم ...ولی خودم حس
میکنم انقدتو گوشش خونده بودن پسر پسر که از 100 تا 5 تا ناراحت شد ... شاید هم این حس منه
... نمیدونم ... ولی من که واسم سالم بودن تو مهمه ... من نه دخترشو دارم نه پسرشو ... من فقط
عشق دارم ... عشق به تو ... به آغوش کشیدنت به بوییدنت ! ولی خیلی کَلَکی از الان ... خودتو
جوری نشون دادی که بگی من پسرم و ی هو همه رو شوک کردی...این یهنی عین خودم سِرتِقی
ای من به فدای خوشگلیــــــــــــــــــــــات
ضربان قلب :144 در دقیقه
وزن 325 گرم
19هفته و 5 روز